خوشحالی...

خوشحالی وقتی است که آدم چیزی برای از دست دادن نداشته باشد.
من خوشحال ترین زندگان دنیا هستم...

عشق و حال (1)

خیلی خوب است
که صبح
تنهای تنها بیدار شوی
و مجبور نباشی به کسانی بگویی
دوستشان داری
وقتی دیگر دوستشان نداری.

پ.ن:در مورد اشیا هم صدق میکنه...کلاْ هر چیزی که دم دست آدم باشه(!)

!

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی؟؟؟؟؟؟؟

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید.........

INDIVIDUALISM

چند روز پیش جای شما خالی با بچه ها رفته بودیم شام بیرون...حالا خوش گذرونی و ایناش که بماند اما یه بحث باحال بینمون پیش اومد که دوست دارم یه چند تا نظر در موردش از شما هم بشنوم...

قضیه از این قرار بود که یکی از دوستام بحث فردگرایی رو پیش کشید و نظرای جالبی مطرح شد...البته من با کل نظریه ش مخالف نیستم اما حرفایی هست که باید زده شه!
دفاع کننده اصلی وحید بود که میگفت باید توی زندگی "خود" بر "دیگران" ارجح باشه و اون چیزی که واسه "خود" مهمه، انجام بشه و البته مهم نیست هزینه ش چقدر باشه...البته وحید میگفت یه سری کارها هست که این "خود" نباید انجام بده نه به صرف اینکه این کارها بد هستن یا به دیگران ضربه میزنن، چون این کارها مقدمه ای برای کارهای اشتباه بعدیه و این "خود" رو به به یک انسان پست تبدیل میکنه...پس این فرد نباید این کارها رو انجام بده نه به خاطر اینکه به "دیگران" ضربه میزنه یا جامعه قبولش نداره، به خاطر اینکه خود فرد تبدیل به یه آدم پست میشه...در واقع توی این طرز فکر دیگران هیچ اهمیتی نداره!
مثلاً اگه ما قراره رشوه بگیریم اینکارو نمیکنیم...نه به خاطر اینکه جامعه قبولش نداره یا ممکنه به دیگران لطمه بزنه...به این خاطر که رشوه گرفتن شخصیت "من" رو پایین میکشه....یا رشوه از اون کسی میگیریم که پولدار باشه نه از کسی که نداره...

خوب تا اینجاش عقلانی به نظر میرسه اما اون چیزی که مهمه اینه که عقل تا کجا میتونه این کارهای بد رو که اون "خود"رو تبدیل به یه آدم پست میکنه تشخیص بده...یه اشکالی که به نظر من این طرز فکر داره اینه که ماها آدمای کاملی نیستیم و اگر قرار باشه فقط خودمون مهم باشیم و بس تا یه جاییش قابل قبوله...به جایی میرسه که توی تشخیص اینکه چه کاری درسته و چه کاری غلط ما دچار اشتباه میشیم و باید از هنجارها کمک بگیریم...اما چون "خود فرد" توی این طرز فکر فقط مهمه این کار انجام نمیشه!

دوست دارم نظرتونو در این مورد بگید!
در ضمن وحید جان اگه جایی از اون جیزی رو که تو باور داری اشتباه گفتم لطفاً خودت بگو(ولی فکر کنم درست گفته باشم منظورتو)

پ.ن: یه مقدمه ای هم توی این پی نوشت بگم....دوتا نظریه ی معروف در مورد "ابر مرد" وجود داره:
ابرمرد هگل: ابر مرد فردیست که تنها و تنها، حامل مقاصد شریف و متعالی است، و برآن است که اگر "هدف" شریف و متعالی باشد، وسیله رسیدن بدان توجیه پذیر است.ابر مرد هگل انسانی فوق عادی است که صرفاً در جهت خیرو صلاح بشر گام بر میدارد.
ابر مرد نیچه:ابر مرد فردیست که به خیر و صلاح بشر کاری ندارد. او فقط به خود می اندیشد و به ازضای تمایلات خویش. در کردار او مقاصد شریف و متعالی جای خاصی ندارد. مهمترین هدف او در زندگی براورده کردن خواسته های خویش است که این هدف هر وسیله ای برای رسیدن به آن را توجیه میکند!
 
گفتم شاید این دوتا نظریه هم توی نظر دادن کمکتون کنه....هر چند بحث ابر مرد خیلی پیچیده تر از این حرفاس و البته همینطور فرد گرایی!

حمید مصدق

این مرد خود پرست

این دیو، این رها شده از بند

مست مست

استاده روبه روی من و

خیره در منست

******

گفتم به خویشتن

آیا توان رستنم از این نگاه هست ؟

مشتی زدم به سینه او،

ناگهان دریغ

آئینه تمام قد روبه رو شکست .

بودن یا نبودن...

1- حکم: هستی(بودن) یه وهمه...
فرضیه ی اول: انسان قبل از تولدش وجود نداره...
فرضیه ی دوم:انسان بعد از مرگ هم وجود نداره...
نتیجه گیری:هستی که بین دو نیستی قرار گرفته چیزی بیشتر از یه وهم نیست!

2-حکم: نیستی(مرگ) یه وهمه...
فرضیه ی اول:مرگ یه تصویر نمادین از نبودنه...
فرضیه ی دوم:چیزی که نباشه نمیتونه وجود داشته باشه...
نتیجه گیری:مرگ و نیستی وجود نداره و فقط یه وهمه!

3- تنها چیزی که وجود داره "حقیقته"...

پ.ن:فلسفه لعنتی...

به رنگ ارغوان...


-تو  اگه جای من بودی با شهاب ۸ چه کار می کردی؟

-حذفش میکردم...

-اگه به اندازه ی من دوسش داشتی؟

-همین الان حذفش میکردم...

-خودت باید تمومش کنی!

دشمن مردم...


"قوی ترین مرد در دنیا مردی است که تنها می ماند"

                                                                    هنریک ایبسن

پ.ن: نمایشنامه "دشمن مردم" ایبسن رو امروز خوندم....به نظر من فوقالعاده بود!
پ.ن: حتماْ بخونید...حداقل چندتا از کارهاشو!
پ.ن: به قول مولانا:
مى‏دهند افيون به مرد زخمند
تا كه پيكان از تنش بيرون كنند
وقت مرگ او را از رنج مى‏درند
او بدان مشغول شد، جان مى‏برند
چون به‏هر فكرى كه دل خواهى سپرد
از تو چيزى در نهان خواهند برد

کوری

ما آدما یه سری کوریم که از بد روزگار می بینیم...حتماْ باید یه معجزه ای ٬چیزی بشه تا بفهمیم فلان چیزی که تا حالا پیشمون بوده کلی ارزش داره...کلی واسه خودش بزرگه!
توی فیلم بید مجنون وقتی پرویز پرستویی بیناییشو بدست میاره ٬از اون دوستش-که توی اون پانسیون توی فرانسه باهاش اشنا شده بود و داشت کور میشد-یه نامه میرسه به دستش ٬که نوشته بود:
«من از اون وقتی که دیگه ندیدم و کور شدم٬ خیلی چیزا رو دارم می بینم!»

پ.ن:we always look but we don't see
پ.ن:کوری وجود نداشته و نداره...اون٬ آدمای کورن که برای مخفی نگهداشتن عیبهاشون همیشه یه واژه ای ٬چیزی در میارن و انقدر معنای اون واژه رو بزرگ میکنن که گاهی وقتا حتی باور می کنن که اون واژه واقعاْ وجود داره.....تا کسی نفهمه چه اتفاقی داره براشون میوفته!

درخشش...




Women. Can't live with them, can't live without them