سلام...
چند وقتی بود حس نوشتن نبود و خوب البته انگیزه ای هم و مهمتر از همه خواننده ای!
حسش که آمده، باید منتظر بقیه اش بود...


پ.ن: این که چه شد تصمیم به نوشتن کردم طولانیست اما دو نکته بی تاثیر نبود:
اولی به عنوان مطلب ربط دارد که نشان  می دهد این نولان بعضی وقتها چه جانوری است که آدم با دیدن فیلم هایش چه ها که احساس نمی کند، خلاصه حس بت منی به ما دست داده و جو گیر شدیم.
دومی هم فقط در همین حد بگویم که این وحید (دوست چندین و چند ساله مان) بعضی وقتها چه جانوری است! لامصب زیر رو میکند آدم را ناخواسته!
پ.ن:حالا که حرف از نولان زدیم شاید خواندن این نقد خالی از لطف نباشد...